ببخشید دیر شد 2 دلیل
1- تلفن خونمون قطع بود
2- این متن رو از خودمون در و کردیم شخصی که ظاهرا داشت لطف می کرد می نوشت اون رو به سرقت برد
بازهم عطر بوی سیب فضا را پر کرده است...
بازهم صدا می آید...
صدای لرزش طبل نقاره خانه...
بازهم صدای بال زدن کبوتر در حریم امن او...
باز هم صدای لرزش دل...
باز هم صدای چکاچک باران اشک برروی گونه...
باز هم صدای پای خسته...
باز هم صدای چرخش خون عشق در رگ زائر...
باز هم نور ...
و فقط نور.
باز هم صدای ضرب آهنگ امین الله...
باز هم صدای اذن دخول...
بازهم صدای چرخش چشم یار...
باز هم صدای خش خش لباس زائر در تعظیم به او...
باز هم صدای پای برهنه...
باز هم صدای پرواز کودکان در حریم...
باز هم صدای العطش و امن یجیب...
باز هم صدای انگشتری در کشاکش ضریح...
باز هم صدای هق هق دل...
باز هم صدای ناله...
بازهم صدای یار...
و این بار چه یاری...
مهربان ترین یار عالم .
ارسال شده توسط مشک عباس در ساعت 11:3 عصر | نظر